جا مانده در جزیره ای خالی از هرگونه جاندار جز من. نه صدایی که مرا فریاد شود نه جنبشی که توجه جانداری را به نجاتم جلب کند. من با نادیده بودن غریبه نیستم ولی تو با نا دیده گرفتنم غریبه ای.
- Do you know how much I’ve been waiting for you to get better?
- Then maybe just waiting wasn’t enough.
نور از من نیست، نور از من می گذرد. به تاریکی پناه می برم وقتی در نور ناپیدام. سیاهی از آن من است. در تاریکی غرق می شوم، بزرگتر می شوم؛ در تاریکی بزرگ شده ام. در قحطی آدم ها. بی نورم ولی تصویر نمی میرد.
There is always another version of the story, another side of the coin. The one you think been partying all night would be crying in the darkness for lack of having you.
مرا به تو تعلق خاطریست درمان ناپذیر، تعهد واضحیست پایان ناپذیر؛ گرچه به وضوح به این خاطر تملق نمی کنم. مرا هیچ کاری بر نمی آید وقتی جان از کفم می رود و گرم ترین نفس هایم یخ می زنند. یخ می زنم، گیج و گنگ. به دور دست ها می نگرم و چشم ها یخ از صورتم باز می کنند بی آنکه بخواهم.
What do you want me to do? Acting happy when I’m not.
mar 9, 2018/ current
برچسب : نویسنده : animadversion13 بازدید : 139