منثور منسوخ مسلوخ

ساخت وبلاگ
صوات سوزن میشوند در سرم. میدانم سر درد من برای کسی مهم نیست. مقصودم معلوم است. من تاب این تاوان را ندارم. من خودم را همه چیز تمام نمیدانم. تنها از بشر چشم پوشیده ام. نه هنرمند بودم که خریدارم باشند نه زیبا و جذاب. من فقط بودم، هیچگاه نفهمیدم چرا ، بودم جایی که نمیخواستم، جایی که مرا نمیخواستند وحقم تحقیر بود. انسان احساسات صادقانه ی تورا هم تمسخر میکند و نمیفهمد که تو نمیتوانستی جور دیگری زیست کنی. نمیتوانستی وقتی حواس در تمام تصمیماتت محسوس است. من جای خالی تمام آدم هارا با خودم پر کردم و باز یک جا خالی ماند. تو در من رسوخ کردی رشد کردی و شدی تمام من، می بینی؟ نه فقط تمام من از تو منصور است که تمام من به تاثیر از تو محصور است. شفافش اینست که تحقیر من توسط تو، توهین آمیزترین اهانت مکشوف است.
از من متنفری؟ ندایی می گوید، عشقی که به نفرت آلوده شود فرجامش مشکوک است.
هیچ درونمایه ای نیست در این نثر نثار شده، صرفا نثری منسوخ از فردی مسلوخ است.

!?Did you really kissed that Snickers...
ما را در سایت !?Did you really kissed that Snickers دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animadversion13 بازدید : 128 تاريخ : يکشنبه 26 خرداد 1398 ساعت: 19:16